hc8meifmdc|2011A6132836|Tajmie|tblnews|Text_News|0xfdff728802000000450e000001000200
کارآفرینی
فرهنگی:پیامهایی برای بومیسازی
چکیده:
پس از طرح نقش کارآفرینی به عنوان یک روش خلاق مدیریتی برای آفرینش کسب و کارهای
زودبازده، از اوایل دهه 1380 جنب و جوش به نسبت گستردهای در کشور برای آموزشهای
مرتبط انجام گرفت. داوری دربارهی میزان اثربخشی این برنامهها که از سوی وزارت
علوم، تحقیقات و فناوری، وزارت کار و امور اجتماعی و صدا و سیما جدیتر گرفته شد
هنوز بر پایه یافتههای معتبر امکانپذیر نیست. اما به استناد شواهد پراکنده و به
ویژه طرح اهمیت بومیسازی کارآفرینی و کارآفرینی فرهنگی، پیشبینی نمیشود که این
برنامه اثربخشی چشمگیر داشته باشد. در حالی که کارآفرینی در کشور، با برگردان چند
اثر غربی معرفی شد، طرح مسأله کارآفرینی فرهنگی میتواند پس از بررسیهای کافی و
تأمل دربارهی سازههای نظری آن از سوی اندیشمندان و کارشناسان فرهنگی، اقتصادی،
اجتماعی و آموزش و پرورش مورد توجه بیشتری قرار گیرد. این توجه میتواند پیش درآمد
تحولی اساسی در رابطه با کارآفرینی به عنوان زیرساخت لازم توسعه باشد. در این
نوشتار با روش مرور و تحلیل تازهترین مباحث مطرح شده در زمینهی کارآفرینی فرهنگی
و بومیسازی آن، کوشیده شده است به گونهی ضمنی نگاه انتقادی به وضع «کارآفرینی بیتوجه
به فرهنگ» برانگیخته شود. مقاله با به دست دادن تعاریفی در این زمینه آغاز میشود
و با سنجش کارآفرینی بومی و غیربومی ادامه مییابد و سرانجام با بیان چند نکتهی
اساسی دربارهی کارآفرینی فرهنگی، به عنوان نتیجهگیری به پایان میرسد.
پیشگفتار
پیش از دههی 1970 بررسیها در زمینهی توسعه بیشتر بر پارامترهای اقتصادی تکیه و
تأکید داشت. در این دهه مفهومی از توسعه که بازتاب دهندهی مجموعهی فراگیرتری از
نیازهای جامعه است، جایگزین دیدگاه محدود گذشته شد. امروزه ملاحظات فرهنگی با شتاب
به درون جهان اندیشه و عمل توسعه در ابعاد گوناگون سیاسی و اقتصادی منتقل شده و
راهبرد مردم- محور توسعهی انسانی را جایگزین راهبرد کالا- توسعهی اقتصادی کرده
است. بر پایه گزارش کمیسیون جهانی سازمان ملل (1995) مفهومپردازی مجدد توسعه در
پرتو مفاهیم انسانی، فرهنگ را از حاشیهی تفکر اقتصادی به کانون صحنه آورده و مفاهیم
توسعهی اقتصادی، انسانی و فرهنگی را در نظریهی جامعتری در جهان رو به توسعه
مورد توجه قرار داده است. در فرآیند تازهی توسعه، که بهتر است آن را فرا- توسعه
بخوانیم، فرهنگ، خواه به عنوان یک متغیر میانجی مؤثر در پیشرفت مادی یا به عنوان
عنصری در ساختار نیازها و خواستهایی که جوامع گوناگون دارند، نقشی برجسته دارد.
رویکرد فرا- توسعه، با توجه به محیط متلاطم و روندهای پرشتاب امروز، به بازشناسی زیرساختها
و زیربناهای فکری و فرهنگی خود پرداخته و شالودهی توسعه را بر بنیان معرفیتی و
نظام فکری خود میگذارد.
رویکرد فرا- توسعه، اندیشهی کارآفرینی فرهنگی، روزنهای درخشان در میان فرآیندهای
کارآفرینان در مراحل چندگانهی توسعه است که ارزشی متفاوت پدید میآورد. (خاموشی،
1382)
از آنجا که فرهنگ و اقتصاد ایستا نیست و روابط میان آن دو نیز، فراگردهایی پویا
است، بر پایهی این رویکرد الگوی توسعهی واحدی برای همهی شرایط مناسب نیست و شرایط
اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نهادهای گوناگون، نیازمند راهکارهای متقاوت است. در این
وضع است که تکثرگرایی و نه همگونی ضرورت خواهد داشت.
در چارچوب توسعهی فراگیر، ابزار به هم پیوستن دغدغههای اقتصادی و فرهنگی عبارت
است از بازگشت به مفهوم بنیادین آفرینش ارزش؛ یعنی جایی که آفرینش ارزش اقتصادی و
فرهنگی را بتوان به گونهی پیامدهای فراگرد توسعه تشخیص داد؛ جایی که خواست دریافت
کالاها و خدمات مادی با نیازها و خواستههای ژرفتر انسانها با بازشناسی فرهنگی و
دلخوشی فرهنگی متعادل میشود.
رویکرد فرا- توسعه
اعتبار هر جامعه به تولید سرانهی مادی و معنونی آن جامعه وابسته است که خود از
حجم سرمایه، کارآیی و اثربخشی آن مایه میگیرد. سرمایهها در جامعه گوناگون است:
سرمایهی تکنولوژیک، که به تولید بهینه و کارا میانجامد؛
سرمایهی فیزیکی، که به تولید بهینه و کارا میانجامد؛
سرمایهی فیزیکی، مانند منابع طبیعی، دارایی، درآمد، ماشینها و ابزارها، مستغلات؛
سرمایهی انسانی، مانند تحصیلات، سواد، سطح دانش عمومی، آموزشها و مهارتها کاری؛
سرمایهی مالی، که توانایی تبدیل شدن به سرمایه فیزکی را دارد؛
سرمایهی فرهنگی، به پرورش فرهنگی فرد باز میگردد و به مسائلی مانند نگاه آیندهنگر،
انضباط شخصی، پرکاری، اهمیت دادن به دانشاندوزی و برنامهریزی و ارج نهادن به شیوه
دستاورهای اقتصادی میپردازد.1
سرمایهی اجتماعی2، منابعی است که افراد به علت حضور یا وابستگیشان به یک گروه
اجتماعی به آنها دسترسی مییابند. این گروه میتواند به بزرگی یک ملت یا به کوچکی
خانواده باشد. منابع نیز میتواند پدیدههایی ملموس همچون اطلاعات سودمند، مشاورهی
فکری و آرامش روحی باشد. فرد با سرمایهی اجتماعی کلان، کسی است که روابطی گسترده
داشته باشد، این روابط ژرف و استوار بر صمیمیت و اعتماد باشد و سرانجام کسانی که
شخص با آنها در ارتباط است به میزانی چشمگیر از سرمایهی فیزیکی، انسانی یا فرهنگی
بهرهمند باشند.
یکی از مهمترین ویژگیهای رویکرد فرا- توسعهای، توجه به سرمایههای اجتماعی و
فرهنگی و تقویت شاخصهای کمی و کیفی آنها در توسعهی کشور است. تقویت سرمایههای
اجتماعی و فرهنگی در کنار دیگر عوامل، نقشی مهم و حیاتی در ابعاد گوناگون توسعه
کشور دارد و نگاه تقلیلگرایانه را به معیارها و جنبههایی از رشد کاهش خواهد داد
و همچنین زمینهساز توسعهای فراگیر، متوازن، پایدار و متعالی خواهد بود.
کارآفرینی فرهنگی، کارآفرینی بومی
کارآفرینی از ابزارهای مهم توسعه به شمار میآید که مهمترین اثر خود را از راه
افزایش اشتغال در جامعه بر جا میگذارد. ابعاد دیگر توسعهی اقتصادی که از رشد
کارآفرینی مایه میگیرد عبارت است از: بهرهگیری بهینه از منابع، گوناگونی تولیدات
و صادرات، افزایش ارزش افزوده، رقابت بر پایهی شایستگی و شناخت مزیتهای نسبی در
سطح ملی.
کارآفرین3، به تعریف واژهنامهی دانشگاهی و بستر (Webster’s New Collegiate Dictionary) کسی
است که متعهد میشود مخاطرههای یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی و اداره کند و بپذیرد.
(احمد پورداریانی، 1383)
پیشرفت انسان از غارها تا دانشگاهها به شیوههای گوناگون توضیح داده شده، ولی
آنچه در کانون همه این دیدگاهها قرار داشته نقش «عامل تغییر دهنده» بوده است؛ یعنی
نیرویی که پیشرفت را آغاز و پیادهسازی میکند. این عامل تغییر در تاریخ بشر وجود
داشته و چه بسا در چارچوب کارآفرینی ادامه خواهد یافت. (کوراتکو، 1383)
سه موج گسترده، موضوع کارآفرینی را به جلو رانده
است.
موج نخست: انفجار عمومی بررسی و پژوهش در چارچوب انتشار کتابهایی دربارهی زندگی
کارآفرینان و پیشینهی بنگاههای آنان و چگونگی ایجاد کسب و کار شخصی و شیوههای
زود پولدار شدن؛
موج دوم: راهاندازی رشتههای
آموزشی کارآفرینی در مقاطع تحصیلی در حوزههای مهندسی و بازرگانی. این دورهها از
اواخر دههی 1960 در چند دانشکده آغاز و تاکنون در بیش از 500 دانشکده در ایالات
متحده و کانادا راهاندازی شده است.
موج سوم: افزایش دلبستگی دولت به
پژوهش در زمینهی بنگاههای کوچک با هدف تشویق گسترش بنگاههای کوچک و همچنین
پژوهش در زمینهی نوآوریهای صنعتی است. (احمد پورداریانی، 1383)
چنین مینماید که موج چهارم، بازگشت به مفهوم راستین entrepreneurship و توجه به ارزش
آفرینی و ارزشآفرینان (به جای دو واژهی کارآفرینی و کارآفرینان که نادرست ترجمه
شده است) باشد. نگاهی دوباره و انتقادی به موضوع، جامعهی علمی را به این سو خواهد
کشاند که تفسیری راستین از واژگان بنماید. کارآفرینی بنیاد و شالوده توسعه است که
با ارزشآفرینیهای اقتصادی و معنوی برای افراد، سازمانها و جامعه در سطح کلی و
فراملی و پیامدهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بسیار، میتواند پاسخگوی بسیاری
از چالشهای روز جامعه باشد. در این معنا، همهی رفتارهای انسان از رفتارهای
اقتصادی و اجتماعی و سیاسی گرفته تا فرهنگی، میتواند کارآفرینانه یا غیرکارآفرینانه
باشد.
همچنین، از آنجا که کارآفرینی به معنای «ارزشآفرینی» (ارزشهای اقتصادی، اخلاقی،
هنری، فرهنگی4) است، «کارآفرینی فرهنگی» به گونه فشرده به معنای مدیریت روندها و
فرایندهای تولید و عرضهی خدمات و کالاهای فرهنگی و هنری است به گونهای که
نوآورانه به احیاء و آفرینش ارزش فرهنگی بپردازد. ارزش فرهنگی همیشه در برگیرندهی
ارزشی اقتصادی نیست، اما ارزش اقتصادی میتواند دربرگیرنده ارزش فرهنگی نیز باشد.
با این حال کارآفرینی فرهنگی پویا و دارای بهرههایی ماندگار است و در دارزمدت میتواند
به عنوان نیرویی مددرسان در چرخهی توسعهی کشور نقش برجسته بازی کند؛ تجربیات
جهانی هم آن را ثابت میکند.
شوربختانه تاکنون کارآفرین به کسانی گفته شده که ارزش اقتصادی (دارایی) ایجاد کردهاند
و از این رو آنان را موتور توسعهی اقتصادی خواندهاند. اما به مفهوم واقعی،
کارآفرینان موتور توسعهی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نیز خواهند بود و میتوانند به
گونهی ویژه ایدههای فرهنگی را به سرانجام برسانند.
در کنار واژهی مرکب کارآفرینی فرهنگی، میتوان از کارآفرینی بومی یاد کرد. چنین مینماید
که آنچه کارآفرینی فرهنگی را موفق میسازد، کارآفرینی بومی است. هرگونه تعریف از
کارآفرینی بومی، نیازمند آمیختگی شناخت پویایی محیطی و آگاهی از شرایط اجتماعی و
اقتصادی است.
کارآفرینی بومی بر ایجاد، اداره و گسترش فعالیتهای تازه کارآفرینانه و مخاطرهآمیز
برای بهرهگیری افراد بومی دلالت دارد.5 پشتیبانی از ایدهی کارآفرینی بومی به
نگهداشت هویت و پاسداشت میراث فرهنگی میانجامد. (لیندسی، 2005)
سرشت کارآفرینی بومی از دو جنبه قابل بررسی است: ابعاد فرهنگی جامعه و نگرش6
کارآفرینانهی برخاسته از آن فرهنگ ویژه. این دو جنبه زمینهساز گسترش فعالیتهای
اقتصادی کارآفرینانه و پدیدآورندهی رفتارهای کارآفرین است. برای افراد بومی،
فرهنگ با ارزش است و آنان دربارهی سرزمین و میراث خود حسی نیرومند دارند. فرهنگ
به عنوان یک متغیر وابسته در نگرش کارآفرینی بومی نمایان میشود و به رفتاری ویژه
با رویکرد اقتصادی کارآفرین میانجامد. کارآفرینی بومی فراگیر است و میتواند با
جهتگیریهای فرهنگی، اهداف اقتصادی و نیز غیراقتصادی در پی داشته باشد.
در زمینهی کارآفرینی فرهنگی و کارآفرینی بومی پژوهشهای اندکی در گذشته به انجام
رسیده است. جدول شماره یک نمایانگر برخی از این پژوهشهاست:
گذشته از موارد بالا، نوئل لیندسی با نگرش بومی به کارآفرینی، الگویی فرهنگ مدار
از کارآفرینی به دست داده است.
ویژگیهای افراد، سازمانی که کارآفرینی در آن ایجاد میشود، محیط و نیز فرایند
کارآفرینی، چهار جنبهی اساسی کارآفرینی از دیدگاه گارتنر است. نوئل لیندسی با
بررسی دو بعد نخست و سوم چارچوب اصلی پژوهش خود را بنا نهاده است، میتوان گفت:
رفتار افراد بازتابدهندهی پیچیدگیهای فرهنگی آنان است؛
فضاهای فرهنگی گوناگون میتواند باعث ایجاد تفاوتهای نگرشی شود.
تفاوتهای نگرشی کارآفرینان که از فرهنگهای گوناگون مایه میگیرد به ایجاد کارآفرینیهای
توسعه محور گوناگون میانجامد؛
میتوان تصور کرد که هماهنگ با تنوع فرهنگی، فعالیتهای مخاطرهآمیز کارآفرینانهی
اقتصادی و رفتارهای توسعه مدار متفاوت وجود دارد.
چهارچوب مفروض نوئل لیندسی به روشنی ریشهی رفتار و عمل کارآفرینانه را به ارزشهای
فرهنگی نسبت میدهد. با توجه به اهمیت کارآفرینی در حوزهی فرهنگ که در این نوشتار
با عنوان کارآفرینی فرهنگی از آن یاد شد، ضرورت تقدم کارآفرینی بومی پیش از کارآفرینی
در حوزهی فرهنگ نمایان میشود. میتوان گفت که کارآفرینان بومی همواره از بهترین
دستاندرکاران کارآفرینی فرهنگی هستند.
برخی از ویژگیها که کارآفرینی بومی را از غیربومی
جدا میکند عبارت است از:
دادهها نشان میدهد که سرانهی فعالیتهای کارآفرینانه کمتر از سوی کارآفرینان
بومی صورت گرفته و بیشتر از سوی کارآفرینان غیربومی انجام شده است (لیندسی، 2005)،
در حالی که کارآفرین بومی همزمان هدفهای مادی و معنوی را در نظر میگیرد و از این
رو پاسدار میراث و ارزشهای فرهنگی است؛
سرشت اقتصاد در کارآفرینی بومی متفاوت از اقتصاد غیربومی است. تواناییهای بازرگانی
نزد کارآفرین بومی دربرگیرندهی اهداف اقتصادی و غیراقتصادی است و با آنچه کارآفرین
غیربومی، اقتصادی میداند، متفاوت است؛
فشارهای فرهنگی بر کارآفرین بومی در فرایند کارآفرینی آشکار است. میندل و کاندسون
(2005) اثبات میکنند که تأکید بر هویت و پاسداشت میراث فرهنگی اجزای جدایی ناپذیر
کارآفرینی بومی است؛
ارزشهای فرهنگی نهاد خانواده، نهاد جامعه و... در شکلگیری نگرشهای کارآفرینانه یک
کارآفرین بومی اثرگذار است، و از این روست که کارآفرینی بومی زیر تأثیر فضاهای
گوناگون فرهنگی متفاوت است. (اندرز 1986، داکنر 1983، دارا 1996، ریدیث و نیلسون
1997)
شمار سودبرندگان در یک بازرگانی بومی بسیار بیشتر از سوداگری غیربومی است و این
نکته باید مورد توجه قرار گیرد. با این حال باید دانست که ارزشهای بومی زیر چتر یک
اندیشهی کلنگر مطرح است؛ بنابراین موفقیت در پرتو داد و ستدها در یک محیط بومی
بر پایهی ابعاد اقتصادی و غیراقتصادی سنجیده میشود. (دامونت، 1993، فولسی 2003)
در جایی که پیشرفت و موفقیت تنها بر حسب اهداف اقتصادی ارزیابی میشود، ارزشهای
بومی به برخورد با ایجاد فعالیتهای اقتصادی مخاطرهآمیز گرایش دارد. بر پایهی این
منطق، شاید چنین به نظر آید که ارزشهای بومی بیشتر مانعی است برای توسعهی اقتصادی.
همچنین، بیمیلی به رقابت، تصمیمگیری با توافق طرفها و پافشاری بر بهرهمندی از
چتر حمایتی ارزشی نهادهای اولیه و ثانویه (خانواده و اجتماع) ویژگیهای پیچیدهای
است که سخن گفتن از کارآفرینی در محیط بومی را دشوار میسازد. (اندرز 1986، داکنر
1983، دانا 1996، ریدیث ونیلسون 1197)
جوامع بومی، بر پایهی معیارهای هافستده، گرایش به زن سالاری دارند. (هافستده
1980) و بیشتر بر کیفیت زندگی کاری تأکید میکنند (ریدیث و نیلسون 1997)؛ در برابر
فرهنگهای مردسالار به همهی جنبههای زندگی اهمیت میدهند. (هافستده 1993) با این
استدلال، روشن است که پیشرفت در جامعهی بومی و غیربومی متفاوت خواهد بود.
در راه توسعه، جامعهی بومی نمیتواند هر ایدهی نوآورانهی ناهمخوان با هنجارهای
فرهنگی بومی را تحمل کند و در نتیجه اثرگذاریهای فرهنگی، نوآوری برای توسعه و پاگیری
فعالیتهای کارآفرینی را محدود میسازد. از جمله هنجارهای فرهنگی بومی این است که
کنترل فردی در جوامع بومی در سطح بالایی مطرح است، جمعگرایی و هماهنگی گروه برای
جوامع بومی مهم شمرده میشود و نهادهای خانواده و جامعه بزرگترین ابزارهای کنترل
است.
آنچه یک فرصت را از چشماندازی بومی پدید میآورد با آن چیزی که یک فرصت را از چشمانداز
غیربومی به وجود میآورد متفاوت است. در فرهنگهای بومی شناخت فرصت بر جامعه
متمرکز است.
روش کلی حل مسأله و تصمیمگیریهای شهودی و زنسالارانه گوناگون بر پایه وفاق و
همدلی در زندگی گروهی و نیز اثرگذاری دوسویهی سازمانهای بومی با محیط باعث برخی
تفاوتهای جدی شده است. بر سر هم کارآفرینان بومی در پی جامعهای متفاوت با فرصتهای
گوناگون هستند.
نتیجهگیری
هر چند نتیجهگیری قطعی درباره ی همه متغیرهایی که کارآفرینی بومی با آن روبهرو
است امکانپذیر نیست، اما روشن است که مداخلهی جنبههای فرهنگی در کارآفرینی،
توجه به وضع مقایسهای آن در شرایط بومی- غیربومی را ضرور میسازد. توجه به اثرپذیری
گریزناپذیر کارآفرینی از فرهنگ- بوم، آغاز مرحلهی تازهای از تحول در کسب و کار و
راههای موفقیت در آن است. در این زمینه، توجه به چند نکتهی بنیادی اهمیت دارد:
در کشورهای توسعه نیافته پروژههای توسعه- داخلی یا بینالمللی- تنها هنگامی به
بالا رفتن سطح زندگی در این کشورها میانجامد که بپذیرند فرهنگ آن جامعه ترجمان
بنیادین هستی آنها است. این فرهنگ درون زمینهای اقتصادی قرار دارد که مرزها و
گسترهی پیشرفت و رشد مادی ممکن را معین میکند. (تراسبی، 1382)
عنصر فرهنگ باید در الگوهای کارآفرینی حضور فعال داشته باشد چرا که نگرش کارآفرینان
زیر تاثیر روشها و ارزشهای فرهنگی بومی است. همچنین فرهنگ گذشته از نگرش، بر
ادراک و رفتار نیز اثرگذار است.
جهت گیریهای غیربومی و بهگونهای غربی در پروژههای کارآفرینی، برنامهریزی برای
شکست است. برای برنامهریزیهای کلان، نخست باید ارزشهای فرهنگی، تاریخ و شیوهی
اندیشیدن در آن جامعه را شناخت و سپس اقدام کرد. این مهم در زمینهی صنایع فرهنگی
به عنوان زیرمجموعهای از صنعت، اهمیت چشمگیر دارد. امروزه گسترش لگام گسیختهی
صنایع فرهنگی در کشورهای رو به توسعه بر پایهی نیازها نیست و در بیشتر موارد با
شرایط محلی هماهنگی ندارد و با هویت فرهنگی این کشورها در چالش است. در این کشورها
بیشتر پیامهای فرهنگی با ارزش و کم مانند به حاشیه رانده شده است و رفته رفته اهمیت
خود را از دست میدهد. صنعتی شدن نظامهای تولید و توزیع پیامهای فرهنگی از ارزش
معنوی هنر و فرهنگ کاسته است. در این شرایط در یک زمان پیامهایی تازه و متفاوت، میان
فرستنده و دریافتکنندهی پیام برقرار میشود. این زمینهساز موازنهای تازه است؛
موازنهی اجتماعی- اقتصادی و اجتماعی- فرهنگی میان فرستندگان بهرهمند از قدرت سیاسی،
اقتصادی یا فرهنگی و تودههای انبوه کاربران صنایع فرهنگی چه به صورت بازده اقتصادی
کوتاه مدت که در آن مردمان بازار مصرفاند و چه به گونهی ابزار کنترل سیاسی-
اجتماعی که مردمان در آن همچون افکار عمومیاند. (یونسکو، 1380) اما با این حال نمیتوان
تنها به بررسی انتقادآمیز کارآفرینی در صنایع فرهنگی پرداخت.
باید هر چه بیشتر از این واقعیت آگاه بود که کارآفرینی در گسترهی فرهنگ و هنر که
بازتابدهندهی ارزشهای فرهنگی هر جامعه است، برآیند یک فرایند تولید منطقی ویژه
است که باید شناسایی شود. بنابراین پیامهای برخاسته از صنعت و داد و ستد فرهنگی بیاثر
نیست و به تغییر نگرشها و جهانبینیها میانجامد. آنها به گونهی مستقیم یا غیرمستقیم
مبلغ افکار، عقاید و ارزشهای ایدئولوژیک تولیدکنندگان آن پیامند.
در جهانی که آگاهانه یا ناآگاهانه، سرگرم تبادل فرهنگی است، فرهنگی که به عنوان یک
نیاز اجتماعی رفتارسازی میکند، یکی از راههای پاسداری از هویت و فرهنگ ملتها
تقویت صنعت فرهنگی از راه بها دادن به کارآفرینی فرهنگی به عنوان ابزار توسعهی
فرهنگ است.
گذشته از آن، صنایع فرهنگی از معدود راههای ممکن برای رها ساختن هنر از بنبست
اقتصادی است. در گذشته، پاداش هنرمند درآمد روانی او بوده، هر چند اکنون نیز این
باور نادرست در میان برخی کسان وجود دارد که ناداری بهای زندگی هنرمندانه است، اما
واقعیت آن است که در پرتو درک ضرورت توسعهی مطلوب فرهنگی، جایگاه هنرمندان بومی
آفرینشگر بسی بهتر و سازندهتر خواهد بود.
یادداشتها
1. سرمایهی فرهنگی بر خلاف سرمایهی انسانی که ماهیت فردی و
اکتسابی دارد و مایه گرفته از تلاشی خودآگاهانه است، سرشتی جمعی دارد و به گونهی
ناخودآگاه و از راه خانواده و اجتماع به درون روح و شخصیت افراد رسوخ میکند. با
وجود این، سرمایههای فرهنگی و انسانی هر دو این ویژگی را دارند که بتوانند به
سرمایهی فیزیکی تبدیل شوند.
2. البته به کار بردن اصطلاح سرمایههای اجتماعی مورد اعتراض
است، اما اگر سرمایه را عاملی برای تسهیل در تولید بنامیم، این ویژگی اجتماعی-
سرمایهی اجتماعی- با آنکه کمتر به چشم میآید و به سختی قابل اندازهگیری است نقشی
برجسته در فرآیند توسعه بازی میکند.
3. این واژه از واژهی فرانسوی Entrepreneure به معنای under- take یا متعهد شدن گرفته
شده است.
4. بهتر است به جای واژههای کارآفرینی و کارآفرینان،
واژههای ارزشآفرینی و ارزشآفرینان به کار گرفته شود.
5. تیم بومی مورد بحث تنها در برگیرنده کارآفرین و تیم بازرگانی
او نیست بلکه خانواده یا جامعه را نیز در برمیگیرد. گفتنی است که سود شمار
سودبران از یک بازرگانی بومی بسیار بیشتر از بازرگانی غیربومی است.
6. از دید فریدمن، نگرش (attitude) نظامی بادوام
است، در برگیرندهی یک عنصر شناختی، یک عنصر احساسی و یک گرایش به عمل.
فاطمه براتلو*
* عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
منبع:بازار کار
تجمیع
شناسنامه کامپیوتر
جمع آوری خودکار
فروش کاشی مساجد
ایجاد شناسنامه تجهیزات
کاشی مسجدی
هلپ دسک سازمانی
هلپ دسک IT
Help Desk
کاشی سنتی ایرانی
مدیریت تجهیزات IT
مدیریت تجهیزات آی تی
کارتابل درخواست ها
کارتابل درخواست های IT
جمع آوری خودکار نرم افزارها
جمع آوری سیستم های شرکت
جمع آوری سیستم های سازمان
تجمیع اطلاعات
تجمیع اطلاعات IT
تجمیع کامپیوترها
مدیریت IT
سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر
سیستم مدیریت کلان IT
سیستم مدیریت فنآوری اطلاعات
ابزار مدیران IT
ابزار مدیران فنآوری اطلاعات
سامانه تجمیع
خودکار شناسنامه
جمع آوری سیستم کامپیوتر