hc8meifmdc|2011A6132836|Tajmie|tblnews|Text_News|0xfdffe11005000000cc0e000001000100
مصاحبه با دکتر یدا... دادگر
تهیه و تنظیم: علی
نصیری اقدم* ـ اصلان قودجانی ـ اژدر اژدری**
برداشت شما از اقتصاد اسلامی چیست؟
من یک پیشفرض خاصی راجع به اقتصاد اسلامی دارم و آن این است که همانگونه که قرائتهای
گوناگونی از اقتصاد متعارف است، اقتصاد اسلامی هم یکی از آن قرائتهاست. یک خلط مفهومی در ادبیات آموزشی پژوهشی اقتصاد مطرح است که
اقتصاد متعارف را با اقتصاد
نئوکلاسیک منطبق میدانند. بر این اساس تصور کلی این است که اقتصاد متعارف یعنی اقتصاد نئوکلاسیک. این عقیده به نظر ما غلط است اقتصاد متعارف اعم از اقتصاد نئوکلاسیک،
کینزی، نهادگرا، سوسیالیستی است ما اقتصاد
متعارف را مجموعة دستگاههای تجزیه و تحلیلی میدانیم که به ارزیابی تئوریهای علمی
اقتصادی میپردازد و این تک
قرائتی نیست و به اعتقاد ما اقتصاد اسلامی یک قرائت از اینهاست. کما اینکه در حال حاضر اقتصاد مسیحی در دنیا مطرح میشود، از دهة نود به بعد اقتصاد بودایی مطرح میشود و این تحولی قابل بحث است. از
دهة نود به بعد پیوندهای اقتصاد با دیگر
رشتهها به شکل فزایندهای مطرح میشود. ابتدا اقتصاد آموزش، اقتصاد بهداشت،
اقتصاد محیط زیست، اقتصاد زنان،
اقتصاد جوانان و ... مطرح شد بعد آمارتیاسن «اقتصاد و اخلاق» را
مطرح کرد و بعد هم «دین و اقتصاد» مطرح شده است.
بنابراین اقتصاد متعارف را اعم از اقتصاد نئوکلاسیک میگیریم و با این چارچوبها و پیشفرضها به سمت
اقتصاد اسلامی میرویم.
به نظر ما پتانسیل یک رشته استاندارد قابل رقابت به نام اقتصاد
اسلامی در کنار سایر قرائتهای اقتصاد متعارف وجود دارد.
|
الآن آیا به نظر شما در حال حاضر مجموعهای منسجم و قابل رقابت به نام اقتصاد اسلامی وجود دارد
که در دانشگاهها آموزش داده شود؟
اگر بدبینانه و
جدی نگاه کنیم خیر، یعنی یک مجموعة منسجم قابل رقابت با سایر قرائتهای اقتصاد
متعارف که بتواند پوشش آموزشی استانداردی بدهد وجود ندارد. ولی این طور نیست که پتانسیل آن موجود نیست. یعنی به نظر ما پتانسیل یک رشته
استاندارد قابل رقابت به نام اقتــصاد
اسلامی
در کنار سایر قرائتهای اقتصاد متعارف وجود دارد.
منتها آن چه که بالفعل در حال حاضر مطرح است مدل سازگار و منسجمی نیست که بتوانیم
با اطمینان، به عنوان یک
آلترناتیو و بدیل قرائتهای دیگر آنرا مطرح کنیم، ولی عرض کردم که هم از جهت زمینههای مبنایی و هم از جهت
زمینههای عملیاتی ظرفیت وجود چنین رشتهای حتی در بعد آموزشی وجود دارد اما
متأسفانه کار جدی صورت نگرفته است.
آیا امکان تأسیس یک
رشتهای به نام اقتصاد اسلامی در دانشگاهها وجود
دارد؟
این کار امکانپذیر است در حال حاضر در دانشگاههای مصر، پاکستان، عربستان، سوریه، مالزی و (قبلاً در عراق) رشته اقتصاد اسلامی را از مقطع کارشناسی تا دکترا داریم. ولی مقطع لیسانس، رشته اقتصاد اسلامی
کمتر است. ولی در بسیاری از دانشگاهها در رشته مشخص کارشناسی ارشد را برای اقتصاد اسلامی راهاندازی کردهاند. به اعتقاد ما حتی با وجود فقر منابع استاندارد، در حد ارائة یک
گرایش کارشناسی ارشد مطلب بسیار
وجود دارد. کما اینکه در مصر کارشناسی و در
عربستان و پاکستان دکترا هم دارند. یعنی حتی رشتة دکترا نه یک گرایش خاص و این خیلی کار بزرگی است. در ایران هم کار کمکم شروع شده است و گرایشهایی در دانشگاههای امام صادق، تربیت مدرس و مفید راهاندازی کردند. بنابراین در سطح کارشناسی ارشد و دکترا به اعتقاد بنده در حد
گرایش یعنی شش واحد یا حتی نه واحد درس تئوریک و حتی زمینههای
کاربردی در اقتصاد اسلامی را میتوان ارائه
داد. این پتانسیل در
اقتصاد ما و سیستم آموزشی ما وجود دارد. اما در حال حاضر به عنوان کسی که یک مقدار
در این زمینه مطالعه کرده توصیه نمیکنم که در سطح کارشناسی هم اقتصاد اسلامی به عنوان یک رشته مستقل راهاندازی شود.
ولی آن را قابل مطالعه میدانم و اگر یک گروه کارشناسی در این زمینه مطالعه کند، امکان راهاندازی این رشته در سطح کارشناسی هم وجود دارد ولی گرایش کارشناسی ارشد و دکترا، که هم آزمون شده و هم در کشورهای دیگر انجام
میشود را میتوان گسترش
داد.
در یک سیستم حکومتی که مسلمانها غلط
عمل کنند به معنای غلط بودن تئوریهای اسلامی نیست چه در حوزة اقتصاد و چه حوزة
غیراقتصاد.
|
من فکر میکنم ریشه این عدم رغبت به
خود تئوریهای اقتصاد اسلامی نیست بلکه به کارکرد سیستمی است که ادعا دارد و به نام اقتصاد اسلامی اقتصاد را پیش میبرد.
|
برخی اساتید اقتصاد اسلامی
معتقدند که نسبت به ده سال پیش علاقه دانشجویان به پیگیری مباحث اقتصاد اسلامی در کلاسها
کاهش پیدا کرده است، شما دلیل آن را چه میدانید؟ برخی معتقدند که نگاه دانشجویان به دین عوض شده و بحث دیگری که مطرح شده است اینست که حکومتی که داعیة اسلام دارد سیاستهای اقتصادی آن باید نسبت به
اقتصاد لیبرال، متفاوت باشد. اگر مشکلات قابل دفاع نباشد
اقبال دانشجویان برای
فراگیری آموزش کاهش پیدا میکند؟
من معتقدم آن ایرادها و نگرانی خارج از حوزة آکادمیک
هستند یک اشتباه بزرگی در این ارتباط وجود
دارد که هرچه در یک جامعة اسلامی انجام میشود، تصور میشود که جزء اسلام است. در یک سیستم حکومتی که مسلمانها غلط عمل کنند
به معنای غلط بودن تئوریهای اسلامی نیست چه در حوزة اقتصاد و چه حوزة غیراقتصاد. این کلام سیدجمالالدین اسدآبادی کلام جالبی است که اسلام چیزی است و مسلمان چیز دیگر. یعنی به نظر من خیلی از کارهایی که در ایران انجام میدهیم، ممکن است تطابق با اصل دیدگاه اسلامی نداشته باشد ولی به هر حال مسلمانها
انجام میدهند. در حوزة اقتصاد
متأسفانه این تأثیر خیلی بدتر بوده یعنی تصور میشود این سیستم حکومتی و
اقتصادی که در ایران پیاده شد، اقتصاد اسلامی است و متأسفانه برخی از سیاستگذاران هم این ادعای نابجا را مطرح کردند
و تفکیک این مسائل از سوی دانشجویان دشوار است به خصوص دانشجویانی که به تحلیل این
مسائل یا علاقه ندارند و یا اطلاع
ندارند. به نظر من حق دارند چنین فکری کنند و بگویند اقتصاد اسلامی چیزی است که پیاده شده و شکست خورده
و بنابراین چه رغبتی باید به این سمت
داشته باشند. به نظر من از جهتی حق با اینهاست ولی از جهت دیگر از نظر علمی و در یک محیط دانشگاهی باید این تفکیک صورت
بگیرد که اقتصاد اسلامی غیر از آن چیزی است که ما در اقتصاد ایران عمل کردهایم نه
تنها در ایران بلکه در پاکستان و عربستان
و کشورهای دیگر. من فکر میکنم ریشه این عدم رغبت به خود تئوریهای اقتصاد اسلامی
نیست بلکه به کارکرد سیستمی
است که ادعا دارد و به نام اقتصاد
اسلامی اقتصاد را پیش میبرد.
بخشی هم مربوط به
ساختار این رشته جدید است و به هر حال برای رشته جدید شما باید یک جذبهای ایجاد کنید که دانشجو با هزینة کمی بتواند آن را فرا بگیرد. دانشجو متأسفانه با
اساتیدی ممکن است برخورد کند که توانمندی کافی را ندارد تسلط کافی روی موضوع
ندارند و از طرفی رشتههای قابل مقایسه و قابل رقابتی را میبیند که در آن مباحثی مثل اقتصاد خرد،
اقتصاد انرژی، اقتصاد توسعه، وجود دارد که در آن
بحثها مشخص است از یک جایی شروع شده و به جایی دیگر ختم میشود. در
اقتصاد اسلامی چنین کاری صورت
نگرفته. لذا شیوه ارائه مطلب،
اساتیدی که مطرح میکنند، فضای دانشکده، رقابت ناپذیری متون موجود با متون کلاسیک
و فنونی که در رشتة استاندارد اقتصاد
نظری مطالعه میکند میتوانند عوامل دیگری باشند که دانشجو به فراگیری اقتصاد
اسلامی رغبتی نداشته باشد.
در خود آمریکا و در دانشگاه استندفورد، رشتة اقتصاد
نهادگرایی در مقطع
دکترا تدریس میشود.
|
در حال حاضر اساتید و دانشجویان
خارج از چارچوب اقتصاد متعارف، بحثی را نمیپذیرند و این
خود یک مانع بزرگی است.
آن همان تفکیکی است که من گفتم اقتصاد نئوکلاسیک را
بفرمائید پذیرفتند نه اقتصاد متعارف را. اقتصاد متعارف فراتر از اینهاست یعنی
اقتصاد متعارف را شما میتوانید
خیلی گسترده در نظر بگیرید.
بنابراین اقتصاد متعارف چیز بدی نیست که ما بپذیریم و دانشجوها بپذیرنند. منتها
تصور کلی این است که اقتصاد نئوکلاسیک اقتصاد متعارف است و بعد هم میبیند که مشکل به طور نسبی با آن قابل
حل است. در نتیجه میگوید که نیازی برای جایگزین دیگری نیست. نکتة دیگر اینکه چون از نظر محتوایی کار جدی نشده حوزههای
ارتباطی اینها را دانشجو متوجه نمیشود. بنابراین ممکن است که تصورش از اقتصاد
تصوری مثل فیزیک باشد در نتیجه میگوید همان طور که فیزیک اسلامی نداریم اقتصاد
اسلامی هم نداریم؛ همان طور که
زیست شناسی اسلامی نداریم،
اقتصاد اسلامی هم نداریم؛ چون این خلط
متدولوژیک واقعاً وجود دارد و مشکل معرفت شناسی مهمی است. دانشجو ممکن است این تصوری را که شما گفتید داشته باشد که
اقتصاد نئوکلاسیک را دارای یک سیطرهای بر جهان اقتصاد میبیند و نیازی نمیبیند
که چیز دیگری بیاموزد. برای همین
الآن شما میبینید که در خود جهان سرمایهداری، غیرنئوکلاسیکی مطرح میشود و پیاده میشود. در آلمان تئوری اقتصاد بازار اجتماعی اجرا میشود که یک تئوری سرمایهداری متعادل شده
و هدایت شده است. به طور کلی غیر
از آمریکا و انگلستان میشود گفت بسیاری از کشورهای سرمایهداری تجدید نظر کردند. در خود آمریکا و در دانشگاه استندفورد، رشتة
اقتصاد نهادگرایی در مقطع دکترا تدریس میشود. ما یک مشکل اساسی هم که داریم
این است که سیستم آموزشی اقتصاد ما چهل سال
است که تغییر نکرده یعنی ما از چهل سال
پیش تاکنون همین سیستم را
پیش میبریم در حالی که آنان مرتب در حال تحول هستند و اینها در عدم رغبت دانشجو
به اقتصاد اسلامی بیتأثیر نیست.
با توجه به اینکه باورهای و در
دورة کارشناسی شکل میگیرد و کلیه واحدها را بر همین اساس گذارنده، چنانچه اقتصاد
اسلامی از کارشناسی ارشد شروع شود عملی
خواهد بود؟
به اعتقاد بنده برنامهریزی باید در میان مدت به این سمت برود که دانشجوی
کارشناسی را ما پرورش بدهیم ولی بنده عرض کردم در کوتاه مدت در حال حاضر توصیه نمیکنم.
ولی در برنامهریزی، میان مدت باید دانشجوی لیسانس با اقتصاد اسلامی آشنایی
پیدا کند در کارشناسی ارشد بچهها
چون از یک پختگی نسبی برخوردار میشوند، در
حد یک گرایش نه در حد یک رشته، مثلاً دو درس
خوب ـ در کارشناسی ارشد ارائه کنید همان طور که اقتصاد انرژی شش واحد دانشجو بگذارند بگوئید اقتصاد
اسلامی هم شش واحد بگذارند، در
این صورت دانشجو و یا حداقل گروهی از
دانشجویان فوق لیسانس علاقهمند میشوند.
بله ما اجباری نمیکنیم یعنی بگوئیم موظف کنیم که وزارت علوم حتماً تثبیت کند که
همه دانشجویان یک گرایش اقتصاد اسلامی بگذارنند ـ حداقل در حال حاضر به نظر نمیآید ـ منتها در دانشکدهها بیایند یک گرایش راهاندازی کنند که سه نفر از دانشجویان بتوانند این را بگیرند اگر شش نفر دانشجو کارشناسی ارشد پذیرفته میشود، سه نفر آن گرایش
اقتصاد اسلامی بگیرند. علاقهمند در این حوزه وجود دارد. البته اینجا یک پیشنیاز
به نظر من لازم هست یک درس دو ـ سه
واحدی پیشنیاز هم باید گذاشته بشود که به قول شما دانشجویی که هیچ زمینهای در مقطع کارشناسی نداشته بتواند آماده شود. برای
اینکه در این گرایش شش
واحدی احساس کند که یک چیزی یاد گرفته و اتلاف
منابع نشده من معتقدم آزمایش آن در کارشناسی ارشد امکان دارد و فقط به همت دانشکدههای
اقتصاد بستگی دارد.
متأسفانه دانشآموزان نخبه در مقطع دبیرستان جذب علوم
انسانی نمیشوند و این مشکل در دوره دانشگاه بیشتر است. با توجه به این وضع نامطلوب و در کوتاه مدت آیا بهتر نیست دانشگاهها امتیازاتی برای رتبههای بالای کنکور در نظر بگیرند و آنها را
به سمت اقتصاد اسلامی هدایت کنند. با توجه به اینکه تعداد محدودی را دربر میگیرد.
البته برای تشویق کارهای مختلفی میشود کرد منتها در
حال حاضر من معتقد به امتیازات از این نوع نیستم یعنی دانشجو احساس نکند که حالت
کوپنی و سوبسیدی و منفعت گرایانه در اقتصاد
اسلامی وجود دارد و با
این امتیازات برخی فکر کنند یک سری که به سمت اقتصاد اسلامی میآیند. فقط به این
خاطر است؛ این زمانی است که یک مقدار اوضاع جلو برود، یک مقدار رشته خود را نشان دهد، گروهی از بچهها با علاقهمندی پیشرفت کنند و بدنة تئوری قابل توجهی ایجاد شود. ولی در حال حاضر چون متقاضی برایش
زیاد نیست. متأسفانه ممکن است زمینة این اتهام فراهم شود که به خاطر همین امتیازات
به سمت اقتصاد اسلامی میروند. مثل
بعضی از افرادی که مخالف دادن امتیاز به کسانی که به جبهه میرفتند بودند. در
شرایط جنگ واقعاً توجیه تا حدودی قابل توجهی داشتند که بچهها با عشق به سمت جبهه
میروند و شما میخواهید
امتیازی کنید. این امتیاز
خودش مانعی میشود تا سره و ناسره را
از هم جدا کند. لذا من معتقد نیستم در حال حاضر از این امتیازات رسمی برای تشویق
اقتصاد اسلامی استفاده شود. فقط استادان درس را خوب ارائه بدهند و خوب درک کرده باشند و
پیوند این اقتصاد که بچهها میخوانند با اقتصاد اسلامی بیان شود و گرایش هایی در کارشناسی ارشد آزمایشی ارائه شود. البته عرض
کردم اگر شرایط عمومی مملکت و کارکرد متدینها بهتر شود، به شکل فراگیری تأثیر مثبت خواهد گذاشت یک مقدار مشکل در
دانشکدهها و نظام آموزشی و کارکرد عمومی کشور داریم. تأثیر اینها خیلی بیشتر است تا اینکه ما یک
امتیاز خاصی را قائل شویم.
با توجه به این تمایزی که شما بین اقتصاد اسلامی و
اقتصاد متعارف قائل شدید به نظر میرسد که فرضاً اگر اقتصاد
اسلامی نگویند، مثلاً اقتصاد نهادگرا
را هم تدوین کنند باز هم زمینه پذیرش
اقتصاد اسلامی فراهم میشود؟
اگر اقتصاد تنظیم را
بگویند و خود به خود هیبتی که نئوکلاسیک دارد شکسته شود این هم شاید زمینه خوبی در دورة کارشناسی باشد. فرض کنید در خرد کارایی بهینه پارهتو فقط ده
دقیقه، بیست دقیقه گفته میشود، در
توسعهای که تدوین میشود
هنوز توسعة نهادگرا گفته نمیشود و باید
مطالبی گفته شود که هیبت اقتصاد تصلبی فعلی شکسته شود.
اینها در واقع برای
تکامل و تحول در خود رشته اقتصاد ضروری است چه زمینه را برای اقتصاد اسلامی فراهم کند یا نکند. یعنی بچهها این را باید یاد بگیرند یعنی به نظر من مسئولیت
دانشکدهها و گروههای تخصصی وزارتخانه است که این کار را بکند در خود کشورهای پیشرفته همینجور است. مثلاً
12-10 واحد در کارشناسی مباحثی را به
بچهها یاد میدهند که ریشههای این تئوریها را یاد بگیرند. متدولوژی،
فلسفة اقتصاد و تاریخ عقاید بسیار فشرده و کاملی را یاد میدهند. به خصوص در دانشگاههایی مثل LSE
دانشجو کارشناسی که میگیرد با دقت کافی ریشه تئوریها را میداند. لذا باید این قرائتهای مختلف را مطرح کنیم و به
قول جنابعالی این سیطرة غلط نئوکلاسیک و آن هم نوع ارتودوکس نئوکلاسیک را از بین ببریم. نئوکلاسیکها خود چند شعبه هستند، مثلاً شعبه اتریش متعادلتر است، یک نگرش ارتودوکسی دارند که حتی در خود کشورهای پیشرفته
هم خیلیها معتقدند سازگار نیست. در
شرایط موجود نقد تئوریهای نئوکلاسیک به صورت گسترده از طرف اقتصاددانان غرب و اقتصاددانان کشورهای
پیشرفته شروع شده و بنابراین یک
فضایی باید فراهم کرد که تمام قرائتها را یاد بگیرند. جدیداً قرائتهای نئونهادگرا و نیونهادگرا آمده و در درون خود
نهادگراها هم گروههای مختلفی هستند. در مکتب اتریش نوع نئواتریشی داریم البته باید دانشجویان نئوکلاسیک را خوب یاد بگیرند و واقعاً نئوکلاسیک یک سیستم منسجم به خصوص از نظر اقتصاد
خردی است و پایههای اقتصاد خرد نئوکلاسیک بسیار منسجم است ولی نباید
مانع مطالعة رشتههای دیگر بشود،
اسطوره شود و حالت تقدسی را برای آن قایل شویم.
الآن متأسفانه دیده میشود خیلی از کسانی که شعائر اسلامی را رعایت میکنند، تا بحث اقتصاد اسلامی پیش میآید در مقام دفاع برنمیآیند. فرض کنید
دانشجویی که سال اول آمده میبیند که اقتصاد
خوانده مسلمان، اعم از استاد یا دانشجو وقتی بحث اقتصاد
اسلامی پیش میآید طوری حرف میزند که مثل اینکه بحث تعارفی است و ما خواستیم چیزی را عَلَم کنیم و بیشتر به عنوان یک کار انقلابی مطرح میشود. در این چند
سالة اخیر اصلاً عنوان اقتصاد اسلامی در پژوهش و کتاب
و مقاله هم
کاهش پیدا کرده است. آیا واقعاً چون
انقلاب شده بود ضرورت بود و حال دیگر از
ضروریات نیست، نظر
شما چیست؟
بله این که میفرمائید واقعیتی است که هم در اساتید هم در دانشجویان هم در
مدیران وجود دارد و مایه تأسف است.
حالا جالب است که یک استاد که در حوزه «اخلاق
و اقتصاد» و «دین و اقتصاد» کار کرده بود، از
دانشگاه نُتِردام به دانشگاه تربیت مدرس آمده
بود و دعوت شده بود و مباحثی را
دربارة اخلاق و اقتصاد ارائه میکرد و از اساتید دانشگاههای اقتصاد کشور در سطح
تهران دعوت شده بود. جالب بود ایشان که پروفسور آن رشته بود و رشتهاش «دین و اقتصاد» بود در یک طرف صحبت میکرد و اساتید اقتصادی که در ایران بودند سؤال میکردند. مثلاً
سؤال میکردند که آیا اصلاً این امکان وجود دارد که چنین ارتباطی بین دین و اقتصاد
و اخلاق و اقتصاد وجود داشته باشد. و ایشان میگفت که
بله کاملاً زمینه دارد و وجود دارد و مواردی را که مطرح میکرد و ایشان میگفت
که اساتید داخلی خود ما هم شک میکردند. بنابراین یک مشکل ساختاری است
متأسفانه عرض کردم همین مسأله در زمینة
دانشجویی هم وجود دارد،
بسیار قابل تشابه است و تشابهاتی با آن دارد. در حال حاضر تصور میشود که اقتصاد اسلامی یک کالای پست در برابر یک کالای عالی یا یک کالای نرمال است و به اساتیدی که درس دیگری نمیدهند یا نمیتوانند
بگیرند، سراغ اقتصاد اسلامی میروند یعنی این
طور تصور میشود، نه اینکه چنین باشد البته اساتیدی را در سطح دکترا داریم که اساتید برجستهای هم هستند ولی تلاش میکنند
که رشتة اقتصاد اسلامی را دایر و راهاندازی کنند، درحالی که خودشان آدمهایی هستند که در تخصصهای دیگرِ رشتههای اقتصاد متعارف هم صاحبنظرند.
اینها مشکلی است کاملاً درست و حرف شما واقعیتی است که در دانشکدهها وجود دارد.
چندی پیش انتقادی
شده بود که کلی از بودجهها به
سمت اقتصاد اسلامی رفتهاند ولی باز هم اقتصاد اسلامی رشد پیدا نکرده است، نظر شما در این مورد چیست؟
کل پژوهش در ایران در حوزة اقتصاد بسیار کم است.
پژوهش واقعاً معنیدار بسیار کم است در کل حوزهها هم کم است میدانید که کمتر از 03/0 درصد GDP
کشور ما به سمت پژوهش میرود. در حالی که 3 درصد یا 4 درصد از GDP
کشورهای پیشرفته به پژوهش اختصاص دارد و این در
حالی است که GDP
آمریکا 100 برابر GDP ایران است ژاپن 30 برابر ما GDP
دارد. پژوهش در ایران حوزة خیلی وسیعی را نمیپوشاند و در حوزة اقتصاد هم بسیار کم است در حوزة اقتصاد اسلامی هم
که اصلاً متقاضی نیست یعنی کارفرمایی در حوزههای پژوهشی وجود ندارد و من تا به
حال برخورد نکردهام، حتی پژوهشکدههای
مختلف که بحث کارهای پژوهشی اقتصاد را دارند من که تا به حال دیدهام، که بدون رایزنیهای قبلی و بدون تشویق و بدون یک سری اهرمها، یک کارفرما خود متقاضی باشد که فلان
موضوع در اقتصاد اسلامی مورد پژوهش واقع شود. البته یک سری NGO
ها و افراد علاقهمند و دلسوز معتقد
بودند که باید کمکی صورت گیرد و شروع
کردند و یک سری کارهای محدودی را انجام
دادند که رقم آن بسیار کم است اصلاً رقم آن قابل مقایسه نیست و این انتقاد واقعاً بیپایه است.
گفتید که اقتصاد مسیحی،
اقتصاد بودایی در جهان شکل میگیرد. تفاوت و تشابهشان
با اقتصاد اسلامی در چیست، و نگاهشان به پیوند دین و اقتصاد چگونه است؟
دو نگاه به پیوند
دین و اقتصاد وجود دارد. یکی از حوزه تحلیل اقتصادی دین و نوع دیگر از حوزة تحلیل دینی اقتصاد و بیشتر اولی را اینها به عنوان اقتصاد مسیحیت و اقتصاد بودایی و حتی
اقتصاد یهودی دنبال میکنند. نوع اول این است که تجزیه و تحلیل اقتصادی میکنید. یعنی فرایندهای دینی را همان گونه که فرضاً شما بهداشت را از نظر اقتصادی تجزیه و تحلیل کنید و اینکه مثلاً کارآمد است یا
غیرکارآمد یا مثلاً عقلانیت در آن نقش
دارد یا ندارد. در قضیه دین هم به همین
صورت برخورد میکنند، تجزیه و تحلیل اقتصادی از دین یعنی محور خود اقتصاد است
ابزارهای اقتصادی به سراغ دین میرود، فرض
کنید آیا همان طور که کالاهای معمولی
متقاضی دارد کالاهای دینی هم متقاضی دارد یا نه، عرضه کنندگان کالاهای معمولی چگونه هستند عرضه کنندگان
کالاهای دینی چگونه هستند. یا مثلاً افرادی که کلیسا میروند انگیزهشان چیست میشود.
اینها را به سمت (rationality) اقتصادی میتوان برد و نگرشی است که تقریباً بخش قابل توجهی از ادبیات را میپوشاند. یک نگرش هم تجزیه و تحلیل دینی اقتصاد
است. یعنی در درون اندیشه دینی میرویم و میبینیم که در حوزههای اقتصادی چه
خمیرمایهای و چه پیامی وجود دارد. سیستم اقتصادیاش چگونه است اگر از منظر دین
نگاه کنیم خرد چگونه میشود و کلان و توسعه چه چگونه میشود
و به طور کلی پیامها از دین استخراج میشود. پیامها و ملازمات اقتصادی از درون
دین استخراج میشود. بسیاری از
بحثهای پیوند اقتصاد و دین هم در این حوزه مطرح میشود.
اکنون این گرایش جدی که در سطح دین و
اقتصاد مطرح است بیشتر به جنبه دوم علاقمندی میباشد و علاقه دارند. این حوزه را
تقویت نمایند و مثلاً میگویند توسعه از منظر بودائی یا دولت از منظر اقتصاد
مسیحیت، ولی هر دو نگرش در ادبیاتی که شروع شده وجود دارد.
کاری
که به نظر من آیتا… صدر به زیبایی انجام داد، و گفت که سیستمهای اقتصادی و مکاتب اقتصادی میتوانند
چند قرائتی باشند. یعنی شما میتوانید چند قرائت به اسلام نگاه کنید و همهاش هم
اسلامی باشد.
|
در
مطالعات اقتصاد اسلامی اگر شما از نظر متدولوژیکی تک قرائتی شوید به بن بست میرسید
و واقعاً کار منطقی نیست.
|
در
حوزة اقتصاد اسلامی این دو چگونه است؟
در حوزة اقتصاد اسلامی به نظر من هر دو مورد قابل بحث
است. یعنی تقریباً هم شروع شده است. در حوزة اقتصاد اسلامی جالب است «بَرو» که از صاحبنظران مشهور اقتصاد کلان است.
آمده و هم در حوزة مسیحیت و هم در حوزه اسلام
کارهایی کرده است. در دانشگاه هاروارد هم به عنوان یک پروژة خیلی کلیدی روی آن
حساب میکنند و یک بخشی از آن را هم بیرون داده است و کارهای دیگری را هم متفکران
دیگری مانند استالپ، پینگ، کانان شروع کردهاند. اینها نگرش اول را
یعنی تجزیه و تحلیل اقتصادی از اسلام را دنبال کردهاند و کارهایی هم برخی
اقتصاددانهای مسلمان انجام دادهاند. ولی اقتصاددانان مسلمان بیشتر حساسیتشان بر
این است که از حوزة دوم یعنی از خود دین
مطالب را استخراج کنند. بنابراین اقتصاد اسلامی هم
مثل همان اقتصادهای غیراسلامی از دو
جنبه به نظر من قابل بحث است و از
نظر مطالعاتی ممکن است شما نقد کنید و بگوئید اسلام پیام
داده که عناصر اقتصادی شما چگونه فعالیت کنند نه اینکه عناصر اقتصاد اسلام را با
اقتصاد متعارف بررسی کنند. هر دو نگرش به نظر من قابل گسترش است و هر دو را میتوان بررسی کرد بعد هم در شرایط مختلفی اینها را
ارزیابی کرد و بر هم ترجیح داد. کاری
که به نظر من آیتا… صدر به زیبایی
انجام داد، و گفت که سیستمهای اقتصادی و مکاتب
اقتصادی میتوانند چند قرائتی باشند. یعنی شما میتوانید چند قرائت به اسلام نگاه
کنید و همهاش هم اسلامی باشد.
ایشان معتقد است چندین مکتب اقتصاد اسلامی میتوانیم داشته باشیم و همه هم اسلامی
باشد و این نگاه تکثری من معتقدم نقش بسیار اساسی دارد. در مطالعات اقتصاد اسلامی
اگر شما از نظر متدولوژیکی تک قرائتی شوید به بن بست میرسید و واقعاً کار منطقی
نیست. لذا بر این اساس هر دو را
من معتقدم قابل بحث و قابل استفاده است.
دلیل گرایشاتی که در مناطقی غیر
از جهان اسلام به جهت مطالعة اقتصاد اسلامی صورت میگیرد چیست؟ آیا فقط مطالعة
نظری انجام میدهند و یا به دلیل نمونههای موفقی که از اجرای اقتصاد اسلامی (در
مقابل شکست تئوریهای مسلط) صورت پذیرفته است، دست به این کار میزنند.
کسانی هستند که با انگیزة
علمی پژوهشی به دنبال موضوعات بکر میگردند و اصلاً این یک نکتة اساسی است که
پژوهش باید از یک مطالب بکری شروع شود. زمینة دیگر به اصطلاح تحولاتی است که بعد
از رنسانس و عصر روشنگری که دیگر دین تقریباً از صحنه زندگی اجتماعی کنار گذاشته
شده و با نگاه افراطی به دین، به حضور
اجتماعی دین و به حضور اقتصادی
دین حمله شد. اگرچه آن نگرش
کلیسا که تک قرائتی دین را مطرح میکرد و افراطی برخورد میکرد و امور اثباتی، امور دستوری همه را به دین
ربط میداد نیز اشتباه است. ولی این نگاه هم که دین به طور کامل از صحنة
اجتماعی خارج شود، منطقی به نظر
نمیآید و یک جاهایی پاسخ نمیدهد و بعد هم مرتب الگوهای جدید
و کارهای جدید آزمایش میشوند و در مواردی هم در دنیای امروز که پست مدرنیستها
به خصوص به آن دامن میزنند.
آن سیطرة جهان شمولی تئوری نئوکلاسیک
هم زیر سؤال رفته و پاسخ نمیدهد.
لذا مدام به دنبال آلترناتیوهایی میگردیم، در مواردی هم این آلترناتیو در بعضی
حوزهها پاسخ داده به ویژه در حوزه بانکداری که
برخی از قرائتهای خود اقتصاد اسلامی موفق بوده و کشورهای پیشرفته هم این را
آزمایش کردهاند و دیدهاند که در آنجا هم موفق
است.
پروفسور پرسلی اقتصاددان انگلیسی غیرمسلمان میگوید در معرفی اقتصاد اسلامی به کشورهای غرب و
به اقتصاددانان
کشورهای غربی
جفا صورت گرفته و درست
تبیین نشده است.
|
وقتی در جامعه مسألهای مطرح میشود
به عنوان مثال جهانی شدن، عدهای از آن به
شدت دفاع میکنند و جمعی در
آن سو نقدهایی میکنند و دو گروه تا حدودی
نقاط اشتراک درون گروهی و افتراق مشخصی دارند. اما راجع به
اقتصاد اسلامی گروه منسجمی وجود ندارد. و اگر به دانشجویی بگوئیم که ده نفر از کسانی را که در مورد اقتصاد اسلامی کار میکنند نام ببر، نمیتواند چون حتی کسانی که کار میکنند شناسانده
نمیشوند و این مسأله نیز باعث مهجوریت اقتصاد اسلامی شده است.
در ضمن سؤالات قبلی هم عرض کردم این واقعیتی است. نکته جالبی که آقای
مطهری میگوید که اضداد به پیشرفت هم کمک میکنند. البته بحث دیالکتیک چیز دیگری است. ایشان معتقد است که یک فرآیند متضاد میتواند شما را به
تحرکی ایجاد کند.
از دهه نود به این سمت نگرشها تغییر کرده است. اما محققان داخل ما اطلاعات زیادی از این
فرآیند روبه رشد خارج ندارند. علاوه بر آن به
دلیل گرفتاریها و دغدغههای دیگری هم که دارند، سراغ این حوزه اصلاً نمیروند و به همین خاطر هیچ
چیز جدید و تحول جدیدی را در این حوزه که علاقهمند باشند، شاهد نیستیم. بعضی از
اساتید دانشگاه شهید بهشتی اگر مطلبی راجع به بحث پیوند
اقتصاد و اسلام ببینند. برای حوزه
نسبتاً متمرکز دانشگاه تربیت مدرس ارسال میکنند که
مثلاً فلان بحث را من دنبال کردم، فلان
بانک در انگلستان یک راهحل مضاربهای پیدا کرده است و البته دغدغههای دیگر هم بسیار زیاد است و اقتصاد اسلامی مثل دیگر امورات پژوهشی مطالعاتی متأسفانه جنبه مادی خاصی هم ندارد. یعنی فردی در یک پروژه انرژی یا مطالعات نفتی یا تحولات
شهرداریها راحت میتواند به یک درآمد
قابل توجهی برسد، ولی در حوزة اقتصاد اسلامی چنین نیست و متقاضی برای این کارها نیست. البته سرمایهگذاری جدی هم صورت نگرفته است. نگاه رسمی حکومت هم به این سمت بسیار
ضعیف است و شاید رها شده است. در
دانشکدههای اقتصاد هم که به قول جنابعالی در
سیطره اقتصاد نظری نئوکلاسیک است. پس هم دانشکدهها، هم
جامعه، هم انگیزههای مادی هم دغدغههای شخصی هم عدم اطلاع از تحولات جهانی، در این مشکل مولد است. بعضیها حتی تحولات رشته تخصصی خود را هم دنبال نمیکنند. با کاربرد اینترنت
و در عصر اطلاعات انتظار میرود
که افراد باید حداقل با مباحث جدید آشنا باشند و پیگیری
کنند. مثلاً اخیراً رئیس بانک مرکزی انگلستان گفتند بعضی از
عناصر اقتصاد اسلامی را میتوان پیاده کرد و یا پروفسور پرسلی اقتصاددان انگلیسی غیرمسلمان
میگوید در معرفی اقتصاد
اسلامی به کشورهای غرب و به
اقتصاددانان کشورهای غربی جفا صورت گرفته
و درست تبیین نشده است. به علاوه آن مشکلاتی که در فضای عمومی کشور شمردیم، در بین دانشجویان هم این مشکل وجود دارد.
اساتید هم در زمینههایی که یک امورات اطمینانی پولی و مالی هم در کنارش باشد، وقت بیشتری صرف میکنند. خیلی کم هستند
کسانی که عشق به اقتصاد اسلامی برای آنها به گونهای باشد که اگر مسائل مادی هم تأمین نشود به کارشان
ادامه بدهند. در حال حاضر برنامهای که
دانشگاه تربیت مدرس با همکاری گروههای پژوهشی و آموزشی کل کشور آغاز کرده است. مقداری جواب داده و سمینارهای
اقتصاد اسلامی دوسالانه تشکیل میشود که 26-25
گروه اقتصاد پژوهشی آموزشی در این سمینار مشارکت دارند. البته مشارکت خیلی وسیع و همه جانبه نیست. ولی بد هم نیست اگر یک
گروه منسجمی و گروه متخصصی شروع بکنند یک برنامهریزی استراتژیک در آن به وجود
بیاید سرمایهگذاری هم وجود داشته باشد. به نظر من پاسخ میدهد.
متأسفانه عواملی که باعث
شده این عناصر به وجود آید هنوز
به قوت خودشان وجود دارند.
علاوه بر عدم هماهنگی دستگاههای
آموزشی، پژوهشی و اجرایی کشور در زمینه اقتصاد اسلامی به نظر میرسد از مشکلات
دیگر، نازل دانستن مباحث مربوط به اقتصاد اسلامی در محافل علمی است یعنی پژوهشگر
اقتصاد اسلامی در شرایط مساوی کمتر ارج و قرب دارد تا پژوهشگر نفتی، ارزی و بهرهوری!
اگر حساب هزینه فایدة
متعارف را کنند، حرف شما درست است. ولی واقعاً در این مورد مطالعة اساسی صورت نمیدهند. اما فضا و موج روانشناختی به
قول کینز مؤثر است. فرد زمانی در موقعی حوزهای
وارد بحث میشود که احساس کند این حوزه
مطلوبیتی برایش دارد و اطلاع نداشتن از
این حوزه یک نقص است و ممکن است فرد عشق و علاقه هم داشته باشد، اما اطلاع از مطلوبیت آن نداشته
باشد. بنابراین وارد موضوع نمیشود. یک
مقدار هم به نظر بنده علما و حوزههای دینی هم در این زمینه کوتاهی کردهاند. آنها
هم کار و وظیفة خود را خوب انجام ندادهاند. پیوند حوزه و دانشگاه را علیرغم مباحث
مختلفی که صورت گرفته است به صورت برنامهریزی استراتژیکی پیش نبردند.
عوامل مختلفی وجود دارد و اینها که
شما میگویید دغدغههای کاملاً درستی است .
آیا اقتصاد
دینی به طور کلی میتواند فراتر از جامعهای که آن باورهای دینی را داشته باشند کاربرد داشته باشد.
آن شکلی که نئوکلاسیکهای ارتودوکس ادعا میکنند که تئوریهایشان لامکانی، لازمانی است ما معتقدیم در علم نمیشود این ادعا را کرد و به همین خاطر قرائت
اقتصاد اسلامی هم چنین ادعایی ندارد ولی در حوزههای مرتبط خودش من معتقدم فراتر
از جوامع مسلمان هم میتوان از اقتصاد اسلامی استفاده کرد. اما آن فروض کلیدیاش باید زمینه پیدا کند. یعنی اگر فرض کنیم شما
عقیده دارید که تئوری ربا به دلایل دینی پیاده
نشود. در جامعه غیر دینی باید مشخص کند که کارآمد هست یا کارآمد نیست. در مواردی
کارگزاران نیت هم برایشان اهمیت دارد در برخی از فعالیتهای اقتصادی و اسلامی نیت
هم مهم است. وقتی شما به فقیر کمک میکنید، دنبال حداکثر کردن منفعت
خود هستید البته نه منفعت مادی. در اموری که پایة تئوری از هم نپاشد اقتصاد اسلامی در خارج از محیط اسلامی هم
به نظر من کارایی دارد. به عبارت دیگر در جاهایی که حداقل اصول کلی اعتقاد به
خداوند، اعتقاد به قیامت، اعتقاد به اخلاق،
اعتقاد به ارزشها وجود داشته باشد و همه چیز را با نگاه مکانیکی و پوزیتیو نبینند به نظر من زمینه دارد که
تئوری اقتصاد اسلامی هم در جاهای غیرمسلمان استفاده بشود. کما اینکه گفتیم رئیس
بانک مرکزی انگلیس گفته که زمینة آزمون تئوری مضاربه را فراهم کردیم. متأسفانه آنچه که در ایران پیاده کردیم خیلی تئوریک پیاده
نکردیم یعنی ما یک اشتباهات و تنگناها در ایران داریم و همان مقدار ناقص که تئوری پردازی میشود، همان را هم درست عمل نکردیم. اصل تئوریپردازیمان
مشکل دارد و آنچه را که پیاده کردیم هم غیرواقعی است. در
حالی که آنها بهتر عمل کردهاند. در
اردن دو یا سه بانک تا از بانکها
رقابت جدی با بانکهای غیراسلامی دارند و بر
اساس اسلام عمل میکنند و خیلی هم موفق هستند. در خیلی از کشورها هم این گونه است. در صورتی که یک سری اصول و پایهها پذیرفته باشد. این
تئوری قابلیت استفاده در
حوزههای غیراسلامی هم دارد. ولی تأکید میکنم که آن نگرش لازمانی و لامکانی را ما
عقیده نداریم به خاطر اینکه تئوریها در شرایط خاص جامعه و با کارگزاران خاص و با
به اصطلاح متافیزیک افراد ارتباط دارد. البته نه
به آن شکلی که کاملاً تاریخیاش کنیم و بگوئیم
که فقط در یک مقطع خاص تاریخی پاسخ میدهد. نه، آن تاریخگرایی را هم معتقد نیستم ولی آن اندیشة لامکانی و لازمانی، نه از تئوری اقتصاد اسلامی و نه از تئوری نئوکلاسیک هم درنمیآید.
از بحث آموزشی خارج میشوم آیا همة اقتصاد اسلامی میتواند
اجرا شود. یا یک بخشهایی از آن مثل سیستم بانکداری اسلامی یا سیستم مالیاتی اجرا شود. یعنی آیا میتوان حداقل و حداکثری را در نظر گرفت که این حداقل میتواند در یک جامعه مسیحی
غیرمسلمان هم اجرا شود ولی آن حداکثر که حد ایدهآل است فقط خاص جامعة اسلامی است.
اگر که واقعاً بخواهیم کامل پیاده شود و جواب هم کامل
بدهد همة ابعادش باید در نظر گرفته شود و بخشی نمیشود اقتصاد اسلامی را پیاده کرد
و من معتقدم همین بانکداری هم که در ایران خوب جواب نداد، به خاطر این است که کاملاً بخشی است یعنی منفک شده و خیلی مکانیکی عمل شده گویی ما یک سری
قوانین فقهی استخراج کردهایم و در
یک جایی پیاده میکنیم این پیوندش با کل سیستم
معنیدار نیست بنابراین اگر بخواهیم تئوری پردازان
همانند قرائتهای دیگر با قیودی
باشد، مثل نئوکلاسیکها تمام فروضش را ملتزم میشود و بعد هم
مبانی خردی برایش تعیین میکند و بعد هم سیاستگذاریاش پیوند جدی با آن دارند و اگر یک ذره این پیوند مشکل آفرین باشد میگوید که تئوری
من آزمون نشده زمینه پیدا نکرده در اقتصاد اسلامی هم اگر شکل کامل بخواهیم واقعاً باید زمینهاش فراهم شود و بخشی نگری در این زمینه مشکلآفرین
است اما اگر نه بگوئیم بسیار خوب ما در شرایط گذار هستیم تا برسیم به آن اقتصاد
اسلامی که همة ابعادش کارآمد باشد حوزههای کوچکی را میتوانیم آزمایش بکنیم. این
هم چیز غلطی نیست. منتها انتظارمان را باید با آن مرتبط بدانیم یعنی بگوییم فرضاً سیستم بانکی را در ایران آزمون
میکنیم که امیدواریم یک تئوری بشود که بعداً در آن مجموعة تئوریهای اقتصاد
اسلامی مستقرش بکنیم خود آقای صدر میگوید که تا بحث مالکیت حل نشود بحث ربا حل
نمیشود. یعنی مثلاً اگر مشکل مالکیت حل
نشود مشکل ربا حل نمیشود. در حال حاضر مثلاً بانکداری بدون ربا هست در حالی که
ما هنوز در مالکیتهامان مشکل داریم. لذا این پیوندها خیلی کارساز است. یعنی
اقتصاد اسلامی به نظر من سیستماتیک است مکانیکی نیست. یعنی مثل همین قرائت
ارتودوکس نئوکلاسیک نیست که بشود تکهتکهها را کنار گذاشت و تکهها با
هم بتوانند سازگار باشند.
یک فرق
اساسی آموزش اقتصاد اسلامی با سایر اقتصادها دارد و آن هم این است که فروض و گزارههایی را که از قرآن و
سنت استخراج میکند. مطمئن است که درست است یعنی فرق دارد با گزارهای که صحت آن به دلیل انتساب به بشر، یا تجربه قابل تردید
است و ممکن است ثابت شود که این فرض درست نبوده ولی محکماتی را
که ما از قرآن و سنت استخراج میکنیم. مطمئن
هستیم که درست است زمانی که حدیث میگوید که عدالت واجب است ما مطمئن هستیم که درست است و اساس این است اما
در مکاتب دیگر چنین نیست. البته مثال زیاد است
این امر به
نظرتان چقدر میتواند تأثیر بگذارد. یعنی اگر فرد بپذیرد که آن اهدافی که در این سیستم پذیرفته
اهدافی است که کاملاً درست است، چه تأثیری
در رویکرد او به اقتصاد اسلامی دارد.
اگر که چارچوبهای معینی را از دین داشته باشیم درست است. ولی در نگرشهای مختلف اقتصاد اسلامی ممکن است ما الگوهای
مختلفی را استخراج کنیم و بر اساس نگرش افراد یا گروهها یا قرائتهای مختلفی به
قول آیتا... صدر مکاتب مختلفی استخراج کنیم که اینها همه نقدپذیر باشند لازم نیست
اینها همه تعینی باشند. یعنی اگر در مواردی آن گونه
پیدا کردیم که با اطمینان گفتیم آن گزاره
اقتصادی اسلام است و دقیقاً هم مرتبط با فلان آیهای است که آن هم مفادش و دلالتش
چنین است، چون خود آیات
با توجه به اینکه از نظر صدور قطعیت دارند ولی از
نظر دلالت ما نمیدانیم، یک آیهای ممکن
است بیاید شما به گونهای برداشت کنید و
دیگری طوری دیگر و یک مکتبی جور دیگری برداشت کند یا بسیاری از روایات هستند که مربوط به شرایط خاصی هستند روایت در همة زمانها و مکانها ممکن است
کارایی نداشته باشد. اگر پیدا کنیم مواردی را که قطعیت دارد این به نظر من خیلی
کمک میکند. منتها در این حوزه ما زیاد حساس نباید باشیم به خاطر اینکه ما سیستمهایی را دنبال میکنیم که متفکران مسلمان از
مجموعة آموزههای اسلام و دین و جامعة دینی استخراج میکنند و این را آزمون میکنند
اینجا دیگر تعیین نداریم، ولی اطمینان نسبی را داریم. اینجا میتوانیم
بگوئیم این را بر اساس چارچوبی فراهم کردهایم که از نظر شریعت به عنوان یک امر پذیرفته شده و از نظر
شرعی قابل دفاع و مفید است. اگر امور یقینی پیدا بشود بسیار کارساز است ولی اگر نشد ما الگوهای مختلف و نگرشهای مختلف را قابل
نقد میدانیم. و اگر زیاد حساس باشیم در مواردی ممکن است که مشکل آفرین باشد
یعنی ممکن است که شما همه چیز را به عنوان دین یقینی پیش ببرید در صورتی که آن نگرش خاص شخص شما یا گروه شما ممکن است
باشد. اما اگر این الگوها را بگوئیم که قرائت آیتا... صدر این است فرض کنید شیخ
مفید این است قرائت متفکران جدید این است قرائت ابن خلدون این است قرائتهای مختلف
است این هم در جامعة اسلامی آزمون بشود و هر کدام که کارایی نسبی بیشتری داشته
باشد استفاده شود تحت مطالعات دانشگاهی آزمایش شود و ببینیم که آیا قابل
استفاده است یا خیر.
اگر عدهای
به اقتصاد اسلامی علاقهمند باشند و بخواهند
مطالعه پیرامون آن را آغاز کنند توصیه جنابعالی چیست؟
اگر به عنوان یک کار آموزشی مداوم باشد باید در
چارچوب یک برنامه واحدی پیش برود یعنی دانشجو در لیسانس حداقل دو یا سه واحد کلیاتی از دین و کلیاتی از اسلام یاد بگیرند پیوند اقتصاد و دین و پیوند امور مالی و دین را بدانند، بعد از آن هم به نظر من آموزش متدولوژی اقتصاد اسلامی ارائه شود. اگر اقتصاد متعارف را هم خوب خوانده
باشند، آن هم کمک میکند اگر به صورت عمیق یاد
گرفته باشند و بعد هم با این پیشفرضی که در نظر گرفتهاند که اقتصاد اسلامی را به عنوان یک قرائت یاد بگیرند و در واقع یک حوزه و یک خلأیی در این
مجموعة مطالعاتی را پوشش دهند، همانطور که اقتصاد متعارف را مطالعه کردند که یک قرائتش هم اقتصاد اسلامی است. همینطور که قرائت
نهادگرا، قرائت سوسیالیست، قرائت نئومارکسیست وجود دارد، قرائت اسلامی هم هست. خود اقتصاد را عمیق بخوانند و پیوند اقتصاد متعارف و
اقتصاد اسلامی هم خوب توجیه بشود به نظر من این اولین زمینههاست با آن دو ـ سه واحد پیشنیاز که کلیاتی از دین یاد بگیرند و جلسات توجیهی برای
متدولوژی اقتصاد اسلامی و متدولوژی دین که چگونه میشود حوزة دین را وارد مطالعات
استاندارد کنیم. اینها را اگر یاد بگیرند
آماده میشوند برای اقتصاد
اسلامی اما اینکه حالا به چه شکلی ادامه بدهند و از کجا شروع بکنند و به کجا ختم کنند
آن در پروسة آموزشی واحدبندی است که آن باید بروند در یک سیستم رسمی دانشکدهها و گروهی از اقتصاددانان مسلمان موظف شوند برنامهریزی کنند و
ارائه بدهند. خود ما هم پیشنویسهایی
در این زمینه داریم. یعنی اگر شما یک موقع بخواهید ما تجربة کشورهای دیگر را هم داریم. همانگونه که عرض
کردم الآن ما واحدبندیهای تا
سطح دکترای کشورهای پیشرفته را داریم که در آنجا نشان دادهایم که کشورهای پیشرفته
برای دانشجوی کارشناسی تا آخر دکترا واحدبندی اقتصاد اسلامی دارند و خود ما هم پیشنویسهایی در زمینه
داریم.
با توجه به دفاعیات بدی که از اقتصاد اسلامی صورت میگیرد
که بیشتر آسیب بدان میزند. اگر تصمیم جدی اتخاذ نشود، آینده چندان روشنی وجود
ندارد و پیشنهاد شما برای بهبود وضعیت چیست؟
اگر نیت جدیای در کار باشد نیت عملیاتی و واقعی در
کار باشد امکان رشد به نظر من بسیار فراهم
است الآن از دهة 90 به بعد دیگر
کشورها، اقدام جدی میکنند. اگر دانشجویان
بدانند اقتصاددانان برجستهای که اسمشان را هم که بگوئیم واقعاً
تعجبآور است و در این حوزه کار میکنند. همین امید ایجاد میکند و یک تصمیم جدی از نظر سیستم آموزشی، از نظر پشتوانههای حکومتی، از نظر امکانات اولیه و سرمایهگذاریهای
اولیه به نظر من خیلی میتواند پیش برود لذا ناامید نیستم ولی وضعیت موجود را
وضعیت نامناسبی میدانیم.
به نظر میآید که اگر روزی بخشی از اقتصاد اسلامی را هم
اجرا کنیم به دلیل موفقیت آن در غرب خواهد بود نه پژوهشهای صورت گرفته در کشورمان؟
متأسفانه مثل اینکه به همان نحو دارد پیش میرود دیگر در حال حاضر این قصد جدی
را در مسئولان و در دانشکدهها نمیبینم. ما به طور فردی اساتید اقتصاد، اساتید مسلمان جدی کم نداریم
یعنی واقعاً بدنه دانشکدههای اقتصاد پتانسیلهای بسیار عالی دارند و علاقهمند
جدی هستند. منتها کار قابل ارائه و کاری که در عمل تصمیم بگیرند و وقت بگذارند
برایش و بخشی از دغدغهشان شود صورت نگرفته
است. باید یک عزم عمومی صورت گیرد، در عین حال باید از وضع موجود استفاده کرد. ما از این وضع
موجود و امکانات بسیار ضعیف و از این فضای تقریباً ناکارآمد هم استفاده کنیم. اما دنبال این باشیم که قدم به قدم جلو
برویم انشاءا... که با این زمینههایی که شما هم دنبال میکنید و همین هم نشان میدهد
که واقعاً در بچهها علاقه وجود دارد و مردم مسلمان هستند دانشجوهای ما مسلمانند
اساتید ما مسلمانند، من شخصاً امیدوارم البته به شرط برنامهریزی و سرمایهگذاری . اما
متأسفانه در حال حاضر هیچ کدام از اینها هم از نظر تئوریک و هم از نظر میزان
سرمایهگذاری عملیاتی به اندازة کافی استاندارد
نشده است.
* دانشجوی دکتری دانشکدة اقتصاد دانشگاه تهران
** دانشجویان کارشناسی
ارشد دانشکدة اقتصاد دانشگاه تهران